روزی گلر یک ایران می شوم ؛ روزی اسم مرا در رسانه ها می شنوید - خبر ورزش زنان | وسنا
توپ و تورفوتبالمهمتر از خبر

روزی گلر یک ایران می شوم ؛ روزی اسم مرا در رسانه ها می شنوید

سارا قمی ملی پوش تیم فوتبال ایران یکی از دوستان صمیمی ونزدیک در آتنا محمدی یکی از دختران فوتبالیست و فوتبال دوست که مدتی در تیم منحل شده ملوان مشغول به تمرین بود به خبر ورزش زنان گفت : آتنا سرشار از امید و آرزو بود ، همیشه می گفت یه روزی من گلر یک ایران می شم ، می گفت یه روزی اسم منو تو رسانه ها می شنوین …

این بازیکن تیم منحل شده ملوان افزود : آتنا فیزیک خوبی داشت و حدود ۱/۵ سال از اواخر سال ۹۲ ‌هم کنار تیم ملوان اومد و تمرین کرد و سال آخری که قرار شده بود باهاش قرارداد ببندیم تیم ملوان منحل شد و او به آرزویش نرسید.

این ملی پوش همچنین در مورد اینکه چرا آتنا نتوانست هیچ وقت لباس گلری یک تیم فوتبال را به تن کند و به آرزویش برسد گفت :او ازدواج کرده بود ، البته شوهرش کاوه او را در تمرینات در کنار ساحل همراهی می کرد چون او انگیزه خیلی زیادی داشت و با تمرینات سخت خودش را تو زمان کم به سطح بالایی رسونده بود و اگر آسیب دیدگی پیدا نمی کرد شاید نیم فصل اول را در تیم ملوان بازی می کرد و به آرزویش می رسید اما مشکل او هم مثل بسیاری از فوتبالیستهای زن دیگری هست که همسرشان نمی پذیرند زنشان به استان‌های دیگر بروند و در تیمهای استان‌های دیگر مشغول به کار شوند پس به ناچار در شهر خودشان می مانند و در تیم استان خودشان بازی می کنند ، اما شهر آتنا دیگر تیمی نداشت که آتنا در آن بازی کند …

او افزود : در واقع این وضع بسیاری از بازیکنان متأهل تیمهاست ، مثل ‌پگاه نوری ، خوب هیچ شوهری قبول نمی کند همسرش خونه رو بزاره بره ۶ ماه تو یه استان دیگه بازی کنه و اکثر اونها اگر استانشون تیمی داشته باشه تو تیم همون استان مشغول به بازی می شن اما آتنا خیلی بدشانس بود چون درست زمانی که قرار بود ملوان با او قرار داد ببنده تیم منحل شد و او هیچ وقت نتونست به آرزویش برسد.

 

سارا قمی گفت  : آتنا سرشار از انگیزه بود ، تا این اواخر هم برای تمرین به مدرسه فوتبال خمام ( روستایی بین رشت و انزلی ) که من در آن هستم می آمد و تمرین می کرد ،او هنوز امیدوار بود که بتوان در شهر تیمی راه انداخت و او بتواند به آرزویش برای پوشیدن لباس گلری تیم برسد.

وی افزود : آتنابا شوهرش کاوه یک کافه رستوران به اسم “ مشت علی “ در خشکه بیجار رشت زده بودند و آتنا اونجا آشپزی می کرد دو سه هفته قبل از این اتفاق با من صحبت کرد و گفت می خواهد اسپانسر تیم دست یک بشود و می گفت بیا کمک کن تا توی استان خودمون یک تیم بیرون بدیم ، او می گفت خودمون اسپانسر تیم می شویم و خیلی هم سر این قضیه جدی بود تا جایی که قرار شد بعد از لیگ من برم و با او صحبت کنم که چطور اینکارو شروع کنیم.

دوست قدیمی آتنا در حالی که بغض نمی گذاشت به راحتی مصاحبه کند گفت : آتنا برای همیشه با آرزوی گلری تیم فوتبال در منطقه کوچصفهان ( بین خشکه بیجار و رشت ) روستای پدریش به خاک سپرده شد و تمام امیدها و آرزوهایش با او دفن شدند.

آرامگاه آتنا محمدی در کوچصفهان روستای پدریش . روحش شاد و قرین رحمت باد

نمایش بیشتر
تبلیغات تبلیغات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا